گفتوگو با جانباز سيدعلي موسوي معروف به «سيد بلبلي»؛ سوت بلبليهايم به بچهها روحيه ميداد + عکس
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۵۴۴۰۴
خبرگزاري آريا - ديدن مستند کوتاهي که از سيد علي موسوي ملقب به «سيد بلبلي» که در فضاي مجازي پخش شده بود، باعث شد تا به دنبال اين رزمنده دوران دفاع مقدس بگرديم.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - ديدن مستند کوتاهي که از سيد علي موسوي ملقب به «سيد بلبلي» که در فضاي مجازي پخش شده بود، باعث شد تا به دنبال اين رزمنده دوران دفاع مقدس بگرديم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قضيه سوت بلبليهاي شما از کجا شکل گرفته است؟
من در يک خانواده پنج نفره از سادات درچه اصفهان به دنيا آمدم و متولد سال 1347 هستم. در کودکي کنار پدرم چوپاني ميکردم و همان زمانها در کوه و بيابان صداي بلبل را تقليد ميکردم. آنقدر سوت زدم تا توانستم سوت بلبلي را ياد بگيرم و در آن تبحر پيدا کنم. بعدها در دوران دفاع مقدس براي تلطيف فضاي جنگ و تغيير روحيه رزمندهها، از اين هنر استفاده کردم. سوتهايم باعث شد با اسم «سيد بلبلي» در بين رزمندهها شناخته شوم. البته اين هنر من بارها و بارها در عمليات مختلف باعث بهتر پيش رفتن کارها ميشد. يک نمونهاش در والفجر8 بود.
يعني سوتهاي شما در روند عمليات نقش داشت؟
بله؛ من اعزامي گردان يونس بودم که زير نظر لشکر امام حسين(ع) به فرماندهي حاج حسين خرازي بود. در روند اجراي عمليات والفجر 8 اين هنرم به کمک بچهها آمد. در اين عمليات قرار بود لشکر 5 نصر خط را بشکند و لشکر امام حسين(ع) عمليات را ادامه بدهد و خودش را به جاده فاو- البحار برساند. اما شهيد حاج حسين خرازي اين طرح را نپذيرفت و گفت بايد غواصان لشکر امام حسين(ع) به عنوان راهنما همراه غواصان لشکر 5 نصر حضور داشته باشند. من هم جزو يکي از آن غواصها بودم.
وقتي که همراه بچههاي خطشکن از اروند عبور کرديم و به خط دوم عراقيها رسيديم، به سمت استحکامات دشمن که دژ بزرگي بود رفتيم. آنجا متوجه شدم يک عده از رزمندهها به دنبال ما نميآيند. براي مطلع کردن بچهها از همه رمزها استفاده کرديم؛ با چراغ قوه و نورهاي سبز، قرمز و سفيد علامت داديم. اما بچهها به خاطر شرايط محيط و بلند بودن نيزارها و تاريکي هوا و فاصلهاي که بين ما افتاده بود، متوجه علامتها نشدند. نيم ساعتي طول کشيد تا اينکه به فکرم رسيد سوت بزنم. شروع کردم به زدن سوت بلبلي. بچهها با شنيدن صداي سوت متوجه شدند و به طرف صدا آمدند. به لطف خدا در کمترين زمان از دل نخلستانها عبورکرديم و توانستيم به جاده فاو- البحار برسيم. اين شد که سوت بلبليهاي سيد علي دهان به دهان گشت.
پس حسابي در جبههها معروف شديد؟
خبر سوت بلبليها کم کم پيچيد و شهيدآويني مستندي از آن تهيه کرد و در صدا و سيما پخش کرد. حتي قرار شد گردان يونس به ديدار امام خميني(ره) برود که به خاطر پيش آمدن عمليات سعادت زيارت ايشان را از دست داديم.
غير از والفجر8 باز هم از سوت بلبليهايتان در جبهه استفاده کرديد؟
بله؛ در مدت حضورم در جبهههاي نبرد بارها و بارها از اين هنرم استفاده کردم. در حين آموزش غواصي و رزمي و تمرينات و تلطيف فضا بين بچهها سوت بلبلي ميزدم. در روند اجراي کربلاي 3، کربلاي 4 و کربلاي 5 هم براي بالا بردن روحيه بچهها سوت ميزدم. البته در عمليات کربلاي 3 مأموريتي هم به من داده شد. قرار بر اين شد تا با شنيدن سوتهاي من بچهها به مسير مورد نظر هدايت شوند. بچهها تمرينات سخت و نفسگيري را در اسکله الاميه داشتند. نفت روي آب دريا بود و اين کار را براي بچهها دشوار ميکرد. در اين شرايط شوخيها و سوتهاي بلبليها در ميان آن امواج آب و تلاطم دريا بچهها را به خنده وا ميداشت و روحيهشان را عوض ميکرد.
کمي از حضورتان در جبهه بگوييد.
آذر ماه 1362 من به کردستان رفتم و شش ماه در سرزمين مجاهدتهاي خاموش حضور داشتم. بعد به جبهههاي جنوب رفتم و در سال 1363 به عنوان غواص در عمليات بدر حضور پيدا کردم. بعد در روند اجراي عمليات کربلاي3 در اسکله الاميه خليج فارس، کربلاي4 و کربلاي5 غواص بودم و در آموزش نيروهاي غواص هم سهمي داشتم.
گويا برادر شما هم از رزمندگان دفاع مقدس هستند؟
بله، شهيد سيد مرتضي موسوي برادرم در سال 1360 در روند اجراي عمليات محرم به شهادت رسيد. بعد از شهادت ايشان تصميم گرفتم به جبهه بروم. خوب به ياد دارم 13سال داشتم که وقتي مارش عمليات را ميشنيدم، تمام وجودم به شور و وجد درميآمد. پدرم کشاورز و دامدار بود. کار و مشغله زيادي داشتيم، اما اين کارها من را قانع نميکرد. از طرفي پدر و مادرم مشکلي با حضور من در جبهه نداشتند؛ چراکه معتقد به نظام و اسلام بودند و يکي از فرزندانشان را در اين راه هديه کرده بودند. من با دست بردن در شناسنامه توانستم خودم را به جبهه برسانم و تا سال 1367 در جبهه حضور داشته باشم. در کل 75 ماه در جبهه بودم.
جانباز هم شديد؟
چند بار سعادت جانبازي را داشتم. اولين بار در پاسگاه زيد مجروح شدم. در سال 63 در پدافندي کربلاي 4 در کنار غواصان دست بسته، زخمي شدم و به عقب برگشتم. در عمليات نصر4 در کردستان و بيتالمقدس 7 و کربلاي 5 هم جانباز شدم. يک بار در کنار پتروشيمي عراق مجروح شدم و به شکل معجزهآسايي خودم را به عقب رساندم و نجات پيدا کردم. چند مرتبه شيميايي شدم و دچار موجگرفتگي شدم. بعد از مدتي به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمدم و در مرزداري و تفحص شهدا خدمت کردم. در سال 1371مأموريت داشتيم در شمال غرب به مصاف با پژاک برويم و با احتساب حضورم در جنگ 86 ماه در مناطق عملياتي بودم و سال 1386 بازنشسته شدم.
آقاي موسوي تنها نشاني که ما را به شما رساند مراجعه به کتاب «غواص جامانده» بود؛ از اين کتاب بگوييد.
«غواص جامانده» سال گذشته رونمايي شد. اين کتاب نوشته حجت شاهمحمدي است. شامل خاطرات روزهاي حضورم در جبهه و نبرد با بعثيون است.
فکر ميکنم اين گفتوگو مجال مناسبي است تا ما با زندگي برادر شهيدتان سيد مرتضي موسوي بيشتر آشنا شويم.
زماني که زمزمه جنگ تحميلي به گوش رسيد. من و دو برادر ديگرم و پدرمان به نوبت راهي جبهه شديم. در اين ميان تنها سيد مرتضي بود که به افتخار شهادت دست پيدا کرد. ايشان متولد 1342بود. يک بسيجي نمونه و فعال. بسيار باهوش بود. مربي توانمندي هم بود. سيد مرتضي به نام قورباغهاي هم معروف شد. آن هم به خاطر تنفري که از قورباغهها داشت. برادرم در فتحالمبين شرکت داشت و در عمليات الي بيتالمقدس زخمي شد. در روند اجراي عمليات محرم به عنوان تخريبچي وارد گردان تخريب شد. تا زماني که خودش در جبهه حضور داشت از ما ميخواست که به پدرمان در کارهاي کشاورزي و دامداري کمک کنيم. بعد از شهادتش ما به جبهه رفتيم. سيدمرتضي خيلي تودار بود. بارها و بارها مجروح شد، اما اجازه نميداد کسي نگران شود يا دست کم از مجروحيتهايشان مطلع شويم. خوب به ياد دارم يک بار به شدت مجروح شده بود، بدنش پر از ترکش بود، اما اجازه نداد مادر و پدرم مطلع شوند. با هم رفتيم مزرعه، موقع کار متوجه شدم که مجروح است. پيراهنش را که بالا زد ترکشها عفونت کرده بودند و اوضاع خوبي نداشتند. خودم ترکشها را خارج کردم و باندپيچي کردم تا بحمدالله بهبودي حاصل شد. در عمليات محرم زماني که سيد مرتضي ميخواست همراه با گردان امام محمد باقر(ع) از آب عبورکند، زخمي ميشود و به شهادت ميرسد. هرچند توانايي بالايي در شنا کردن داشت اما به شهادت ميرسد. شب قبل از عمليات به دوستش گفته بود من فردا در عمليات شهيد ميشوم. خواب ديدم وارد باغي شدهام که شهيد بهشتي و 72 تن از يارانشان در آن باغ هستند. وقتي ميخواستم وارد باغ شوم به من اجازه ندادند، اما شهيد بهشتي آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت اجازه بدهيد وارد شود. رؤياي برادرم تحقق پيدا کرده و ايشان در 11 آبان ماه سال 1361 درمنطقه عينخوش به شهادت رسيد.
چه مدت در منطقه حضور داشتند؟
سيد مرتضي از همان اولين روزهاي جنگ تحميلي راهي ميدان شد. از ابتداي جنگ تا زمان شهادتش حضور فعال داشت.
در پايان اگر صحبت خاصي داريد بفرماييد.
از همين جا ميخواهم از شما و روزنامهتان به خاطر توجه به فرهنگ ايثار و شهادت و ثبت خاطرات و مرور دلاوريهاي رزمندگان و زنده نگه داشتن نام و ياد شهدا تشکر و قدرداني کنم. قطعاً گام نهادن در اين مسير همت بالا و توجه خاصي ميطلبد. در اين جا ميخواهم از شهيد کريم اسحاقيان ياد کنم. ايشان پدر همسر من هستند که در سن حدود 40 سالگي در مرحله چهارم عمليات محرم به تاريخ 25 آبان ماه 1361در عينخوش به شهادت رسيد و مفقودالاثر شد، پيکر مطهرشان تا سال 1370 در تپههاي 175 ماند و در اين زمان به همت گروه تفحص شناسايي شد و به آغوش خانواده بازگشت. پيکرشان در گلزار شهداي امامزاده حميده و رشيده خاتون درچه اصفهان در کنار مزار برادر شهيدم سيد مرتضي موسوي به خاک سپرده شد.
منبع: روزنامه جوان
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۵۴۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث هاشمی: در نامه به تاج دغدغه هایم را مطرح کردم
به گزارش خبرنگار مهر، کیومرث هاشمی که در مراسم اختتامیه جام یونس شکوری حضور داشت، با بیان اینکه این جام قدمتی چند ساله دارد، گفت: همانطور که برای افتتاحیه حضور پیدا کردم و زمانی که چمن بازسازی شد قول دادیم در رقابت های پایانی هم حضور داشته باشم، این مراسم شرکت کردم.
وی ادامه داد: کسانی که در جام یونس شکوری شرکت دارند کسانی هستند که در سال های نه چندان دور خدمات زیادی به فوتبال کشور ارائه داده بودند. بنابراین آمدیم تا از نزدیک خداقوت و خسته نباشید به آنها بگوییم و خودمان هم در جمع آنها روحیه بگیریم. بعضا با سن و سالی که دارند ورزش کردن شان باعث ایجاد شادابی می شود. این شادابی می تواند به جامعه ورزش تزریق شود و ما هم از آن انرژی می گیریم.
وزیر ورزش در واکنش به پرسشی که در خصوص التهابات اخیر در لیگ برتر و فضای ناخوشایند ایجاد شده از آن مطرح شد، گفت: موضوع مربوط به فدراسیون فوتبال است و بحث لیگ هم سازمان لیگ خود را دارد. بخش های مختلف فوتبال کشور متولی دارد و هر یک باید در راستای وظایف قانونی خود عمل کنند. در نشستی که با هیات رئیسه فدراسیون فوتبال داشتیم به همین نکات اشاره داشته و تقاضا کردیم مخصوصا در هفته های پایانی لیگ که دیدارها حساس تر می شود سازمان لیگ دقت لازم را در تمام بخش ها داشته باشد به ویژه در بخش فرهنگی و داوری تا مردم دغدغه ای نداشته باشند.
هاشمی با بیان اینکه هر کدام از تیم ها هواداران خاص خود را دارند، افزود: هر آنچه به آرامش فوتبال کشور کمک می کند باید در آن راستا گام برداشته شود و امیدوارم با برنامه ریزی خوبی که سازمان لیگ انجام می دهد چهار هفته پایانی لیگ مسابقات به بهترین شکل مدیریت شود.
وی در خصوص مکاتبات اخیر با مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال نیز گفت: در آن نامه دغدغه های خودم را مطرح کردم، اساس ورزش ما مسائل فرهنگی است، انقلاب ما انقلاب فرهنگی است و در کل موضوعات فرهنگی از موضوعات اساسی است و ما همواره به مدیران در تمام بخش ها تاکید می کنیم آن را رعایت کنند. فوتبال به دلیل همه گیر بودنش نقش بیشتری در این زمینه دارد. از مجموعه فدراسیون ها خواسته ایم برای هر اقدامی باید پیوست فرهنگی داشته باشند. بعضا نگرانی هایی وجود دارد، البته که علاوه بر این مباحث خوبی هم مطرح شده است، در همین دیداری که سال گذشته جامعه ورزش با مقام معظم رهبری داشت تشکرهایی که ایشان داشتند ناظر بر بخش های فرهنگی و اقدامات فرهنگی بود که ورزشکاران و فدراسیون های ما داشتند که این جای تقدیر و تشکر دارد. در عین حال باید به مواردی که موجب آسیب فرهنگی می شود توجه لازم را داشت.
وی در مورد زیرساخت ها و مهیا شدن آن برای حضور کامل تماشاگران گفت: می دانیم باشگاه های ما کمتر از زیرساخت لازم برخوردار هستند و عموما از ورزشگاه های اجاره ای استفاده می کنند، تا جایی که امکان داشته باشد ورزشگاه هایی که متعلق به دستگاه ورزش کشور است را به روز رسانی می کنیم و کمک کنیم تا تمام اقشار از این ظرفیت استفاده کنند. در سال جاری و در قانون بودجه ۱۲۰۰ میلیارد تومان برای مجموعه ورزشی آزادی لحاظ کردیم که عمده اعتبار برای استادیوم فوتبال هزینه می شود تا دغدغه و نگرانی ها کمتر شود البته باید باشگاه ها هم باید به این موضوعات توجه کنند، باشگاه هایی در اصفهان، کرمان و ... داریم که زیرساخت دارند. آنها هم باید کمک کنند و زیرساخت ها را فراهم کنند تا شرایط کاملا فرهنگی در فوتبال وجود داشته باشد و بدون هیچ گونه دغدغه هوادار بتواند حضور پیدا کند و از فوتبال لذت ببرد.
کد خبر 6100687 زینب حاجی حسینی